در اين مقاله میخواهیم در مورد چندين سوگيري شناختي مهم و تأثیراتی كه ميتوانند بر تصميمگيريها درزمینه مديريت نوآوري استراتژيك میگذارند، بگوييم تا هنگام مواجهه با آنها اعضاي گروه بتوانند به بهترين نحو ممكن در فرآيند خلاقيت فازي مشاركت کنند.
سوگيري شناختي هميشه هم بد نيست
“سوگيريهاي شناختي” (Cognitive Biases)، ميانبرهايي ذهني (معروف به تجربه) هستند كه در اصل نهتنها وجودشان بسيار منطقي است، بلكه طراحي شدهاند تا به بقاي ما بهعنوان موجودي شكارچي كمك كنند. مغز ما طي دويست هزار سال بهمرور تكامل يافته و گرچه محيط اطراف ما طي اين سالها، دستخوش تغييرات سريعي شده و کاملاً تغيير كرده است، اما مغز ما هنوز هم به همان شيوه قبل عمل ميكند. جهان، عرصه بسيار پيچيدهاي است و مغز پیشازاین، هرگز تا اين حد هرروز از سوي اطلاعات مختلف بمباران نشده است. ما قادر به پردازش تمام اطلاعات اطراف خود نيستيم و لذا براي تصميمگيري سريع و مؤثر چارهاي نداريم جز اینکه به ميانبرهاي ذهني خود متوسل شويم.
سوگيري شناختي براي بقاي گونه عالي است، نه براي خلاقيت!
سوگيريها اغلب منجر به درست انديشيدن ميشوند، اما از طرف ديگر ما را مستعد خطاهايي ميكنند كه چهبسا اكنون كه در دنيايي با دانش اقتصادي مدرن در حال زندگي هستيم، خلاقيتمان را به ميزان قابلتوجهی تحت تأثیر قرارداده و نگذارند ايدههايي جديد، نوآورانه و خلق انديشههاي نو داشته باشيم.
تجربياتي كه از قبل آموختهايم و تخصصي كه پیشتر فراگرفتهایم باعث بروز “خطاهايي” ميشوند كه ديگر به ضمير ناخودآگاه ما اجازه نميدهند دست به توليد ايدههاي جديد زده و متفاوت از قبل بينديشيم. تحقيقات صورت گرفته توسط دو تن از دانشمندان عرصه اقتصاد، به نامهاي دانيل كانمن و آموس تروسكي كه رواج اصطلاح “اثر لنگر انداختن” را در پي داشت و جايزه نوبل را برايشان به ارمغان آورد، به اين سوگيريهاي عميق اشاره کردخ و نحوه اثرگذاري آنها بر تصميمگيريهاي اقتصادي غيرمنطقي را شرح ميدهد.
سوگيريها باعث ميشوند تا تصميمگيريها و افكار، از خلاقيت كمتري برخوردار شده و اجازه پرش به كمال مطلوب را نيابند، چرا که مغز ما بهگونهای تكامل يافته كه نگذارد به اقداماتي كه نتيجه آن مشخص نيست، دست بزنيم و تا حد ممكن در “مسير امن” حركت كنيم. اين شيوهاي كه مغز در نظر گرفته، اگرچه براي حفظ بقاي گونه انساني عالي است، اما به درد خلاقيت نميخورد.
چگونه سوگيريها بهویژه در زمينه تفكر خلاقانه و نوآوري محدوديت ايجاد ميكنند؟
سوگيريها كه معمولاً از آنها با عنوان “دشمن دانايي” يا “اثرگذار بر آموختن” ياد ميشود، بهویژه وقتي نوبت به تصميمگيري ميرسد، بر آنچه از قبل تجربه كردهايم و روشهايي كه پیشتر براي استفاده از آموختههايمان به كار بستهايم، تكيه ميكنند. هرچه موفقيت قبلي شما در استفاده از اين دانش و تجربيات بيشتر باشد، تصور اینکه گزينههاي جديدتري هم وجود دارند كه ميتوانند جايگزين تجربيات قبلی شوند، برايتان دشوارتر ميشود. با توجه به آنچه گفتيم، اكنون بهتر ميتوانيد دريابيد كه چرا افراد مسن گروه، بيشتر اوقات تفكراتي واگرايانه دارند
بهطور غريزي عمده تصميمگيريها توسط همين ميانبرهاي منطقي مغز، كنترل و هدايت ميشوند؛ بيآنكه حتي روحمان هم از اين موضوع خبر داشته باشد. هرچه كمتر براي متفاوت انديشيدن تمرين كنيم، نوانديشي برايمان دشوارتر خواهد شد تا جايي كه مخصوصاً در مراحل ايدهپردازي و مفهومسازي، ديگر نميتوانيم تصميماتي كليدي در مورد مسيري كه بايد طي كنيم بگيريم. اگر اين روند ادامه پيدا كند، چهبسا به نقطهاي برسيم كه بهجای پرداختن به كمبودهاي اصلي، خود را درگير مشكلات فرعي کرده و در پروژههاي ديگر نيز همين الگوها را دائماً تكرار كنيم.
پردازش اطلاعات در مقايسه با سوگيريهاي عاطفي
سوگيريهاي شناختي بهطور کلی به دو دسته تقسيم ميشوند: ١. سوگيري پردازش اطلاعات (Information processing) و سوگيريهاي عاطفي (Emotional biases).
سوگيريهاي پردازش اطلاعات، قضاوتهاي نادرستي هستند كه بهواسطه خطاهاي آماري و عددي مرتكب آنها ميشويم و بهسادگی با ارائه دادههاي جديد برطرف ميشوند. اما تغییر دادن يا اصلاح سوگيريهاي عاطفي، كار بسيار دشوارتري است، چراکه اين سوگيريها، آگاهانه يا ناخودآگاه از طرز تفكر و احساسات دروني ما سرچشمه ميگيرند.
وقتي تصميم ميگيرم پا به عرصههاي جديد بالقوه خلاقانه بگذاريم، هردوي اين سوگيريها به ميدان ميآيند، چراکه هردوشان وظيفه دارند با توجه به دانستهها و تجربيات از قبل خطاگيري شدهاي كه داشتهايد، به شما بقبولانند كه وارد محدودههاي پرخطر و ناامن نشويد. درنتيجه همين كه ناخودآگاه به اين باور رسيديد كه انجام كاري برايتان راحتتر، امنتر و بيخطرتر است، تصميمي ميگيريد كه ريسك كمتري داشته باشد تا به دردسر نيفتيد. اين در حالي است كه همواره ميكوشيم با بهرهگيري از مشاوران خلاق، از اسير شدن در چارچوب قالبهاي تكراري روزمره رهايي پيدا کرده و خلاف اين غريزه عمل كنيم. محيط، تفكرات تكراري سازماني، خطر نکردن و يا حداقل دست به كارهاي كمخطر زدن، چارچوبهايي هستند كه تا فرو نریزند و قفل آنها شكسته نشود، رسيدن به جادوي خلاقيت كه همیشه در آنسوی اين چارچوبها جولان ميدهد، ممكن نخواهد شد.
اگرچه شدت و نوع سوگيريهايي كه افراد تجربه ميكنند، براي همه يكسان نيست، ولي تفاوتي هم نمیکند، چرا که يك يا تركيبي از چند مورد از اين سوگيريها کافی است تا ايدههاي خلاقانه و منتقدانه و تصميمگيريهاي بهينه را با در بسته مواجه کرده و آگاهانه يا ناخودآگاه منافع شركت يا افراد گروه را به مخاطره بيندازد.
براي اينكه نگذاريد تا سوگيريها در شركتتان بر انديشههاي خلاقانه اثرگذار شوند، ميتوانيد از سه روش زير كمك بگيريد:
- مراقب مواقعي كه سوگيريها شكل ميگيرند باشید
ابتدا بايد بدانيد كه سوگيريها چه زماني بر روند كار تأثیر ميگذارد تا سپس بتوانيد از بروز آنها جلوگيري كنيد. در زير به برخي از كليديترين لحظاتي كه سوگيريها در آنها اثرات مخرب بيشتري خواهند گذاشت و همواره بايد مراقب بروزشان باشيد، اشاره ميكنيم:
- وقتي ميكوشيد از بين ايدههاي نوآورانه موجود يكي را برگزينيد
- در مرحله ايدهپردازي
- وقتي در مورد مهمترین امكاناتي كه بايد براي مشتريان توسعه داده شود بحث ميكنيد
- وقتي سرگرم بحث و ارزيابي نقادانه نهايي ايدهها براي تبديل آنها به فرآيند هستيد
- وقتي طرح اوليه نمونههايتان را براي ساخت و آزمايش آنها رسم ميكنيد
- وقتي سرگرم تدوين فرضيات مهمي كه حين آزمايش بايد در نظر گرفته شوند هستيد
- هنگام برگزاري جلسات تدوين چارچوب مدل تجاري
- هنگام توسعه داشتههاي كنوني
٢. بشناسيد تا گرفتارشان نشويد: ١٦ سوگيري شناختي كليدي مختص مقوله نوآوري
در مرحله دوم، بايد سوگيريهايي كه ممكن است در طول كار خودنمايي كنند را بشناسيد تا در صورت بروز، جلوي آنها را بگيريد. در زير به ١٦ سوگيري كه ميتوانند بر فرايند خلاقيت و نوآوري اثر بگذارند، اشاره ميكنيم.
١. سوگيري تأییدی (Confirmation bias): ما فقط چيزهايي را باور ميكنيم كه در راستاي تائید تعصبات و باورهايي باشد كه از قبل به آنها باور داريم. در نتيجه به دنبال راهحلهای خلاقانهاي ميگرديم كه تضادي با باورهاي قبليمان نداشته باشند و آنها را تائید كنند. سوگيري تأییدی باعث ميشود كه آغوشمان را به روي ساير راهحلهاي ممكن ببنديم و حاضر به مواجهه با آنها نباشيم.
٢. سوگيري انطباق (Conformity bias): وقتي گروه كثيري از افراد چيزي را انتخاب ميكنند، اين انتخاب بر روي تفكر ما اثر ميگذارد، حتي اگر آن انتخاب برخلاف قضاوت شخصي ما باشد. اين امر ميتواند پايههاي تصميمگيري درست را متزلزل کرده و منجر به پذيرش كوركورانه نظر جمع شود كه بهويژه براي خلاقيت سم است. زيرا پيروي از عقايد ديگران چهبسا منجر به خودسانسوري شده و انديشههاي مستقل را در نطفه خفه كند.
٣. سوگيري اقتدار (Authority bias): اين سوگيري باعث ميشود تا در گروههاي خلاق، جانب ايدههاي ارائه شده از سوي افراد صاحبنظر گرفته شود. اين يعني ايدههاي خلاقانه اعضاي ارشد گروه حتي اگر سايرين ايدههاي بهتر و خلاقانهتري براي حل مسئله داشته باشند، هميشه از همه بهتر به نظر ميرسد!
٤. سوگيري نفرت از زيان (Loss-aversion bias): وقتي تصميم به كاري ميگيريم، از ترس اینکه نكند كاري كه شروع كردهايم و آرزوي به سرانجام رساندنش را داريم از دست برود، به آن ميچسبيم و حاضر به خطر كردن نيستيم. از طرفي وقتي به چيزي وابستگي عاطفي پيدا ميكنيم، بيشتر به آن بها ميدهيم و در اثر تلاش، وقت و انرژي كه خرج تحقق آن تفكر خلاقانه ميكنيم، چهبسا اعضاي گروه نسبت به آن موضوع دچار تعصب شده و به خروجي كارشان وابستگي عاطفي پيدا كنند و ديگر نتوانند عيوب آن را ديده و نظرات مخالف را در موردش بشنوند. براي درمان اين مشكل كافي است هميشه يازدهمين اصل خلاقيت را به ياد داشته باشيد كه ميگويد: “هرگز عاشق راهحلهایی كه خودت ميدهي نشو”.
٥. سوگيري عليت كاذب (False causality bias): وقتي دو رويداد يكي پس از ديگري رخ ميدهد، افراد تصور ميكنند كه اولين رويداد عامل بروز رويداد دوم بوده است. اين اتفاق ممكن است در مرحله تفكر طراحي (Design Thinking) به وقوع بپيوندد و منجر شود به سراغ مشكلات اشتباه رفته و يا براي رفعشان از راهحلهای اشتباه كمك بگيريد.
٦. سوگيري عملگرا يا تب شروع (Action bias): اين سوگيري همان چيزي است كه باعث ميشود وقتي (در مرحله front end فازي خلاق) با كاري يا چيزي مواجه ميشويد كه از قبل هیچگونه تجزیهوتحلیلی در موردش انجام ندادهايد و حتي انجامش برخلاف منافعتان هم باشد ولي چون دوستش داريد ميگوييد: “هر طور شده بايد كاري كنم، حتي اگر ندونم چه كاري!”. اين سوگيري موجب ميشود اعضاي گروه به خوب يا بد بودن كارشان توجه نكنند و حس كنند نبايد دست روي دست بگذارند و هر طور شده بايد كاري كنند.
٧. سوگيري خودخدمتگرايي (Self-serving bias): ما تصميماتي كه موجب افزايش عزتنفسمان شود را دوست داريم. اين امر باعث ميشود رويدادهاي مثبت را حاصل تلاش خودمان و وقايع منفي را ناشي از كوتاهي ديگران تصور كنيم. در مبحث خلاقيت اين سوگيري ميتواند منجر به اين شود كه بهجای آنكه تصميماتمان را بر مبناي نيازهاي مشتري و در راستاي كسب درآمد براي شركت بگيريم، آنها را با خرده فرمايشات فردي خودمان منطبق كنيم.
٨. سوگيري قالببندي يا مزینسازی (Framing bias): تصمیمات ما به جای آنکه صرفاً با بررسي شواهد و مدارک موجود شكل بگيرند، بعضاً از نحوه ارائه اطلاعات، تأثیر ميپذيرند. در موارد متعددي بهویژه هنگام توليد نمونههاي آزمايشي اوليه و ارائه اسلايدهاي تروتميز شاهد اين نوع سوگيري هستيم. اگر اطلاعات، تروتميز ارائه شوند، حس امنيت به ما ميدهد و اگر خوب ارائه نشوند احساس مخاطره ميكنيم و در نتيجه تصميمگيري منطقي بهراحتی دچار انحراف ميشود و چهبسا تصميم غلطي بگيريم.
٩. سوگيري ابهام (Ambiguity bias): افراد مايل هستند گزینههایی را انتخاب كنند که احتمال به نتیجه رسيدن آنها از قبل مشخص است و لذا به سراغ ايدههايي كه سرنوشتشان در هالهاي از ابهام قرار دارد نميروند. اين نوع سوگيري براي خلاقيت سمي مهلك است، چراکه ذات نوآوري اساساً بهگونهای است كه هميشه فرآيندي پرمخاطره و ناشناخته محسوب ميشود. اگر اعضاي گروه آگاهانه دنبال دانستههايي كه ميدانند بروند، شما نيز احتمالاً از دانستن دانستهها حمايت خواهيد كرد و پا در مسيرهايي كه از قبل امتحان نشدهاند نخواهيد گذاشت.
١٠. سوگيري كتمان هدفمند واقعيت (Strategic misrepresentation): در اثر اين سوگيري، عامدانه ميزان واقعي هزينهها را بيان نميكنيم و برعكس، در بيان مزايا اغراق ميكنيم. معمولاً گروهها براي اینکه بتوانند براي اجراي پروژۀ خود تأییدیه بگيرند (اتفاقي كه هميشه هنگام بستن قراردادهاي بزرگ دولتي رخ ميدهد)، در مرحله توسعه ايدههاي نوآورانه و توضيح ارقام مربوط به هزينهها و ارائه نمونههاي اوليه مدل تجاري سعي ميكنند هزينهها را كمتر از ميزان واقعي نشان داده و مزايا را با آبوتاب بيشتري بگويند. اين خوشبيني بیشازحد بعداً لو خواهد رفت و ارزيابها با ملاك قرار دادن آن، ميزان خروجي نوآورانه گروه را خواهند سنجيد.
١١. سوگيري چشم و همچشمی (Bandwagon bias): اين سوگيري ما را وادار ميكند تا ايدههايي را تائید كنيم كه سايرين نيز آنها را تائید كردهاند. سوگيري چشم و همچشمی در كارگاهها بسيار متداول بوده و مخصوصاً اگر با سوگيري اقتدار همراه شود بسيار اثرگذار خواهد بود. اينكه اعضاي گروه بفهمند ساير شركتها با چه سرعتي آن ايده را مورد پذيرش قرار دادهاند (مثلاً مشخص شود چقدر روي آن بحث كردهاند، چند نفر به آن روی ممتنع دادهاند و …) میتواند نقش بسزايي در مثبت شدن نظرشان به انتخاب آن ايده بگذارد.
١٢. سوگيري تجسمي (Projection bias): از منظر رفتار اقتصادي، سوگيري تجسمي به وضعيتي گفته ميشود كه بدون در نظر گرفتن سلايق و ترجيحاتي كه هماینک در اختيار داريم، سلايق و ترجيحات آينده را با داشتههاي كنوني خود تطبيق دهيم. با توجه به اینکه ابداعات جديد هنوز وارد بازار نشدهاند تا ميزان استقبال مشتريان از آنها قابل سنجش باشد، ممكن است در اثر اين نوع سوگيري، ارزش آن بيش از آنچه هست برآورد گردد.
١٣. سوگيري نوآوريگرايي (Pro-innovation bias): اين سوگيري باعث ميشود تا نوآوريهاي جديد توسط تمام افراد جامعه پذيرفته شوند؛ خواه به آن نياز داشته باشند يا نداشته باشند. “نوظهوري” و “جديد بودن” فينفسه خوب تصور ميشود و لذا وقتي چيز نوظهوري عرضه ميشود، افراد با همين عينك در مورد آن قضاوت ميكنند و به مزايا و معايب آن كاري ندارند.
١٤. سوگيري لنگرانداختن (Anchoring bias): اين سوگيري باعث ميشود كه تحتتأثیر اطلاعاتي كه از قبل ميدانيم يا پیشتر در اختيارمان قرار دادهاند قرار گرفته و با توجه به همان زاويه ديد و پيشنگري، تصميم نهايي را بگيريم. اين نوع سوگيري تأثیر بسياري بر تفكرات خلاقانه و خروجي آن ميگذارد.
١٥. سوگيري حفظ وضعيت موجود (Status-quo bias): در اين نوع سوگيري از ترس از دست دادن موقعيت فعلي ترجيح داده ميشود هيچ كاري انجام نشود. اين سوگيري اگرچه با ظرافت ميكوشد از ميزان خطر بكاهد، ولي وقتي به دنبال راهكارهاي خلاقانه جديد براي حل مشكلات و رفع نيازها ميگرديم، دست و پايمان را ميبندد.
١٦. اثر خصوصيات مثبت (Feature positive effect): اين سوگيري كه ارتباط تنگاتنگي با سوگيري خوشبيني (Optimism bias) دارد، موجب ميشود تا افراد به دليل كمبود وقت يا منابع، بر منافع خوب احتمالي متمركز شده و حتي اگر عوارض كار کاملاً مشهود باشد نيز توجهي به مخاطرات نكنند. اين سوگيري بهویژه وقتي درگير مجموعه امكانات جديد خاصي براي عرصههاي جديد هستيم، ملموستر خود را نشان ميدهد و باعث ميشود گروهها به كمبود اطلاعات تخصصي موردنيازشان توجه نكنند و ايدهها را با نقایصی اساسي بهپیش ببرند.
٣. چطور كاري كنيم تا سوگيريهاي شناختي بر خلاقيتمان اثر نگذارند؟
گام سومي كه بايد برداريد اين است كه بدانيد معيارهاي انتخاب و تصميمگيريهايتان ممكن است ناخودآگاه تحتتأثیر سوگيريهاي شناختيتان قرار گيرند. با دانستن اين موضوع، دليل قضاوتهاي غيرمنطقي و انديشههاي قالببندي شده خود را درك خواهيد كرد. براي شكستن اين قالبها بايد به چگونگي انديشههاي خود و گروهتان فكر كنيد و همديگر را به چالش بكشيد. اين كار همانند هر مهارت جديد ديگري به تمرين مداوم و زمان نياز دارد. مغز از انعطافپذيري بالايي برخوردار است و ميتواند در تمام طول زندگي تغيير كند.
اگرچه هيچ راهحلی وجود ندارد كه بتواند معجزهوار جلوي تأثیرپذیری از سوگيريهاي شناختي را بگيرد اما ميتوان با درك آگاهانه و توجه به لحظههاي كليدي بروز اين سوگيريها، وقوع آنها را به حداقل رساند و عرصه را براي استدلالهاي منطقي و خلاقانه باز كرد.
اين كار نيازمند تمرين منظم است تا بهمرور، با عاداتي كه باعث فعال شدن سوگيريهاي شناختي در شما ميشود بیشازپیش آشنا شويد. براي تحقق اين هدف لازم است با شيوههاي تفكر درونگرا آشنا شويد، به جلساتي مثل front end فازي كه به نظرتان خستهكننده هستند بهاي بيشتري بدهيد و با كارشناسان ماهري كه سوگيريهاي شناختي را خوب ميشناسند، مشورت كنيد.