دلایلی که بنیانگذاران کسبوکار باید ریسک بیشتری بپذیرند
به قلم پیت فلینت
پیت، یکی از شرکای تضامنی[efn_note] جنرال پارتنر(General partner) : شریک تضامنی با مسولیت نامحدود یعنی مسئول همهی تصمیمات مدیریتی شراکت است. GP دارای مسئولیت اعتمادی جهت عمل کردن به نفع شرکای محدود (LP) ها است و کاملا اجازه انجام اعمال خود را دارد. [/efn_note] با مسئولیت محدود در شرکت NFX ، شرکت سرمایهگذاری در مرحله بذری استارتاپها مستقر در سانفرانسیسکو است.
پشت هر شرکت نمادین یک ایده رادیکال و پر ریسک وجود دارد. اما با رشد اکوسیستم استارتاپی، شاهد کاهش تمایل برای خطر کردن و تأکید بیشتر بر پیشبینی و آشنایی هستیم. با این حال، اگر موفقترین شرکتهای فناوری عصر حاضر را بررسی کنید، چیز کمیابی خواهید یافت – آنها نه تنها از دل خطر متولد شدهاند، بلکه با همان شرایط زنده ماندهاند و رشد کردهاند، زیرا میدانستند چگونه خودِ ریسک را ارزیابی کنند.
برای ایجاد شرکتهای نمادین، بنیانگذاران باید ریسکهای بیشتری را بپذیرند، نه کمتر. اما آنها همچنین باید نحوه طبقهبندی و ارزیابی انواع ریسکهایی که با آنها مواجه میشوند را بفهمند. اگر من به سرعت نحوه انجام این کار را یاد نمیگرفتم، شرکت من، Trulia هرگز به یکی از بهترین شرکتهای فناوری محور در حوزه املاک تبدیل نمیشد.
من نگرانم که برای ایجاد شرکتهای موفقی که فناوری وعده به وجود آمدن آنها را میدهد یعنی از آن مدل شرکتهایی که بنیانگذاران کسبوکارهای نوپا آرزویش را دارند مسیر غلطی در پیش گرفته شود؛ بنابراین امروز، من چارچوبی را برای همه بنیانگذاران برای ارزیابی ریسک استارتاپ به اشتراک میگذارم.
دو نوع ریسک ضروری استارتاپ
برای پذیرفتن ریسک استراتژیک، ابتدا باید آنها را درک کنیم. ما باید مطمئن باشیم که بزرگترین ریسکهایی که میکنیم ضروری است، بنابراین میتوانیم اعتقاد به پذیرش آنها را داشته باشیم. ما همچنین باید بتوانیم خطرات غیرضروری را شناسایی کرده و از آنها اجتناب کنیم، بنابراین اگر شرکتهای ما شکست بخورند، به این دلیل نیست که ما ریسکهای قابل اجتناب را پذیرفتهایم.
همانطور که اخیراً در مورد این موضوع نوشتهایم، دو نوع ریسکی که بنیانگذاران باید سبک سنگین کنند ریسک بازار و ریسک اجرایی هستند. ریسک بازار ریسکی است که مردم ممکن است آنچه را که شما پدید میآورید نخواهند و از آن استقبال نکنند. ریسک اجرایی ریسکی است که شما ممکن است نتوانید ایده خود را بهتر از رقبا اجرا کنید. یا به قول یک پند به یاد ماندنی، “بینش بدون عمل فقط یک خیال است”.
وقتی این چارچوب را معرفی کردیم، به این نکته اشاره کردیم که ایدههای استارتاپی با ریسک بالای بازار معمولاً بهترین گزینه برای کارآفرینان بار اولی است که به دنبال اجتناب از بزرگان و رقبای اصلی هستند. در مقابل، کارآفرینان باتجربه اغلب ریسک اجرایی بیشتر را انتخاب میکنند زیرا به توانایی خود در اجرای ایده اطمینان بیشتری دارند.
اما برای کمک به بنیانگذاران که بتوانند به درستی محاسبه کنند و اینکه بدانند چگونه باید ریسکهای مربوط به استارتاپهای خود را ارزیابی کنند، بیایید عمیقتر بدانیم که این دو نوع ریسک به چه معناست و از کجا ناشی میشوند.
منابع ریسک بازار
ریسک بازار خارج از کنترل مستقیم شما به عنوان یک استارتاپ است. اما اگر منابع ریسک بازار را درک کرده باشید، میتوانید از پیش به عنوان بنیانگذار تصمیمگیری بهتری در مورد راهاندازی استارتاپ در یک گروه مشخص در بازار بگیرید.
1. ریسک محصول- آیا مصرفکننده محصول شما را میخواهد؟
بنیانگذاران اغلب تصمیم میگیرند با بینش سازمانبنیانی ، شرکت راهاندازی کنند. این روش معمولاً با مشاهده یا توجه به مشکلی است که افراد به صورت متداول تجربه میکنند و از طریق نوآوری تکنولوژیکی حل شده است.
به عنوان مثال، وقتی ترولیا را تاسیس کردم، بینش سازمانبنیانی من این بود که خریداران خانه که به دنبال بزرگترین معامله مالی زندگی خود هستند، و مدام به جمع آنانی که میخواهند جستجوی خود را آنلاین شروع کنند، افزوده میشد – و آن موقع هنوز منبع آنلاین خوبی برای این منظور وجود نداشت.
هنگامی که به بینش سازمانبنیانی دست یافتید، میتوانید یک محصول را تکرار کنید تا به تناسب محصول در بازار[efn_note] پروداکت مارکت فیت (product market fit) به مفهومی اشاره میکند که موفقیت شرکتهای استارتاپی در پیدا کردن و شناسایی مشتریان هدفشان را نشان میدهد. این مفهوم این به معنای آن است که شرکت استارتاپی توانسته برای مشتریان و مخاطبان هدف خود محصول مناسبی را تولید و عرضه کند [/efn_note] برسید و راهحلی برای آن ارائه دهید.
عدم دستیابی به تناسب بازار محصول احتمالاً بزرگترین ریسک برای بنیانگذاران بار اولی است که شرکتهایی با ریسک بالای بازار راهاندازی میکنند. به عبارت دیگر، ریسک محصول شما به میزان اطمینان شما در مورد صحت بینش سازمانبنیانی شما بستگی دارد. برای ارزیابی صحیح آن، از خود بپرسید که در مراحل اولیه چه شواهدی دارید:
- آیا بینش بنیادی شما به یک نقطه درد واضح پرداخته است؟
- چه میزان از یک مشکل بزرگ را حل میکنید؟
- آیا شواهدی مبنی بر اینکه مردم حاضرند برای راهحل شما پول بپردازند در دست دارید؟
هرچه دادهها و اطلاعات بیشتری مبنی بر تأیید وجود نیاز واقعی به محصول شما و اینکه میتوانید برای کاربران خود ارزش واقعی ایجاد کنید وجود داشته باشد، این ریسک کمتر است.
بهتر است پیش از راهاندازی شرکت و افزایش سرمایه به عنوان بنیانگذار در ابتدای راه، هر اقدامی که میتوانید برای به حداقل رساندن ریسک بازار انجام دهید. هر چه مدتزمان بیشتری طول بکشد تا به تناسب محصول در بازار برسید، سایر موارد در سایه همین مسئله برای استارتاپ شما سختتر میشود.
بدیهی است بهترین گواه مبنی بر ریسک پایین بازار، وجود مشاغل پررونقی است که قبلاً وجود داشته و محصول مشابهی را ارائه میدهند. اما، همانطور که در ادامه بیشتر بحث خواهیم کرد، هرچه ریسک بازار کمتری را به دلیل وجود رقابت مشاهده کنید، بیشتر ریسک اجرا را متقبل میشوید.
برترین شرکتهای دارای ریسک بازار، شواهد قوی دارند که نشان میدهد تقاضا برای محصول آنها زیاد و رقابت کم یا به طور کلی عدم رقابت برای محصول آنها وجود دارد.
2. ریسک مقیاسپذیری – آیا بازاری به اندازه کافی بزرگ وجود دارد؟
اندازه بازار برای محصول شما (عمدتا) خارج از کنترل شما است، اما یکی از بزرگترین ریسکهای قابل اجتناب که میبینم بنیانگذاران متحمل میشوند، راهاندازی شرکتهایی است که بازار بالقوه آن برای اقتصاد یک شرکت تامین مالی شده توسط شرکت سرمایهگذاری خطرپذیر بسیار کوچک است.
بسیاری از مشاغل خوب و سودآور وجود دارند که میتوانند در ردههای کوچکتر بازار ایجاد شوند، اما اینها معمولاً قابل تامین مالی توسط شرکتهای خطرپذیر نیستند. مشکل واقعی این است که یک بازار کوچک در دسترس[efn_note] بازار در دسترس (Addressable Market) [/efn_note] دهی به این معناست که هر شرکتی، هرچقدر هم که خوب اداره شود، نمیتواند مقیاس لازم را برای ایجاد یک محصول موفق با تأثیر تحولآفرین و نرخ بازگشت سرمایه خطرپذیر به دست آورد.
استارتاپهایی که از شرکت سرمایهگذاری خطرپذیر سرمایه جذب میکنند باید بتوانند (به صورت سودآور) رشد مقیاسپذیر کنند تا بتوانند موفق شوند. همیشه مشخص نیست که اندازه بازار یک محصول چقدر است یا خواهد بود، اما گاهی اوقات حتی با یک نگاه گذرا به تحقیقات بازار مشخص میشود که کل بازار در دسترس[efn_note] TAM یا Total Available Market: میزان کل نیاز بازار برای یک محصول یا سرویس است. [/efn_note] بسیار کوچکتر از آن است که بتواند از یک شرکت بالقوه میلیارد دلاری حمایت کند.
اگر شما در حال ساختن بازار جدیدی هستید مثل کاری که لیفت [efn_note] Lyft [/efn_note] در روزهای اولیه انجام میداد، یک استثنا است. آنها به طور اختصاصی دسته بازار سفر اشتراکی[efn_note] ride-sharing [/efn_note] را ابداع کردند. بنابراین دادههای موجود در مورد اندازه صنعت تاکسی، شاخص خوبی برای اندازه بازار نبود. لیفت فقط به دنبال مشکل “تاکسی” نیست. آنها به دنبال چیزی بسیار بزرگتر – مشکل حملونقل هستند.
در حالیکه اندازه یک بازار بالقوه برای استارتاپ شما با اندازه مشکلی که در حال حل آن هستید یکسان نیست، اما معمولاً برخی همپوشانیها وجود دارد. اگر به دنبال ایجاد یک شرکت تحولآفرین هستید، مقابله با یک مشکل بزرگ مهم است.
همه شرکتهایی که در نهایت به اندازه بازار بزرگی دست مییابند در ابتدا از آن آگاه نیستند. شرکتهایی مانند اِسلَک[efn_note] Slack [/efn_note] و اینستاگرام[efn_note] Instagram [/efn_note] پس از مشاهده کشش اولیه با ویژگی خاصی از محصول خود و تلاش برای رشد مقیاسپذیر سریع در این جهت، با بازارهای عظیمی روبرو شدند. استراتژی این است که با مشاهده شواهدی اولیه از کشش بازار، توان خود در بازار را دو برابر کرده و جاهطلبی خود را افزایش دهید، و این میتواند یکی از راههای هوشمند برای کاهش ریسک بازار باشد.
3. ریسک رقابتی – چشمانداز ریسک رقابتی چیست؟
یکی دیگر از ریسکهای مربوط به بازار که باید در نظر گرفته شود، ریسک رقابت است. ایدههای بزرگ با ریسک بازار بالا معمولاً رقابت مستقیم محدود دارند، ولی رقابت مستقیم و بزرگ در بازارهای همجوار اتفاق میافتد.
همانطور که پیش از این در یادداشتی نوشته بودیم، قابلیت دفاع بزرگترین عاملی است که نشان میدهد یک شرکت در نهایت چقدر ارزشمند میشود و اثر شبکهای بهترین شکل دفاع است. طی 20 سال گذشته، 70 درصد از سرمایه بازار در زمینه فناوری از شرکتهایی تأمین میشود که دارای اثرات شبکهای قوی به منظور کاهش شدید ریسک رقابتی هستند.
بنابراین به عنوان بنیانگذار، پرسش درباره چشمانداز رقابتی مهم است. آیا در حال حاضر رقبای انحصاری در درون یا بیرون (بازارهای همجوار) بازار شما وجود دارد؟ آیا تعداد زیادی استارتاپ رقیب دیگر وجود دارد؟
در حالی که امکان رقابت و پیروزی در بازارهای فوق رقابتی وجود دارد، همانطور که قبلاً در مورد آن نوشتم، مواجهه با رقابت سنگین ریسک قابلتوجهی را ایجاد میکند.
با اطمینان میگویم شما میتوانید بر سر این که آیا در حال حاضر رقابت زیادی در بازارهای مختلف وجود دارد یا خیر، شرطبندی کنید که در نهایت چنین رقابتی در هر بازاری وجود خواهد داشت. به همین دلیل یکی از مهمترین ریسکها برای محدود کردن زودهنگام این خطر این است که شرکتکنندگان بعدی با توسعه یک استراتژی قابل دفاع و ایدهآل، ایجاد اثرات شبکهای بر روی محصول شما، سهم بازار شما را در دست بگیرند.
4. ریسک زمانبندی – آیا این زمان مناسب است؟
آخرین خطر مهم و خارج از کنترل مستقیم شما زمانبندی است.
در مقاله من، چرا زمانبندی استارتاپ مهمترین چیز است من سه پیششرط را که باید در یک بازار جستوجو کنید تا بدانید آیا زمان مناسبی برای شروع یک استارتاپ است یا خیر، بیان میکنم: انگیزه اقتصادی، توانمندسازی فناوریهای و پذیرش فرهنگی.
هنگامی که بازار به توده بحرانی (اندازه لازم برای اجرای) این سه پیششرط میرسد، نقطه عطفی در اندازه بازار موجود وجود دارد که میتواند موفقیت یا شکست یک شرکت را تعیین کند.
شرکتهایی که قبل از این نقطه عطف تاسیس شدهاند، با وجودِ داشتنِ محصولات مشابه یا یکسان با شرکتهای موفقی که بعدتر در همان بازار ورود میکنند، اغلب به دلیل همین زمانبندی ضعیف شکست میخورند.
در مقابل، به دلیل وجود رقابت تنگاتنگ، اغلب شرکتهایی که خیلی دیر وارد بازار میشوند، برای دستیابی به ترکشن[efn_note] ترکشن (Traction) : بطور کلی کشش به معنی میزان پیشروی یک استارتاپ در جذب مشتری یا کاربر است [/efn_note] با مشکلات زیادی روبرو میشوند. آنها همچنین اغلب شکست میخورند.
وضعیت فعلی بازاری را که وارد آن شدهاید درک کنید. هر چه زمان استارتاپ خود را به نقطه عطف توده بحرانی نزدیکتر کنید، ریسک شما کاهش مییابد.
5. ریسک حقوقی – محیط رگولاتوری[efn_note] رگولاتوری (Regulatory): رگولاتوری در لغت به معنی کنترل و هدایت بر پایه قاعده، اصل، روش یا قانون است. به عبارتی توجیه یک سازوکار برای کارکرد دقیق است. در اینجا مراد از ریسک رگولاتوری ریسک قانونی است. [/efn_note] چگونه است؟
بسیاری از شرکتهای شاخص فناوری در نهایت مجبور به عبور از موانع مقررات میشوند. در ابتدای راه، Uber مجبور شد با مقررات حملونقل، Airbnb با مقامات مسکن و Youtube با مسائل مربوط به کپیرایت کنار بیاید.
معمولاً محیط قانونی پیرامون یک صنعت از نوآوری فناورانه سریعی که در استارتاپها مشاهده میشود عقب میماند. اما مهم این است که بدانید، درست مانند همه نمونههای بالا، اگر برای اعضای اصلی اکوسیستم ارزش کافی خلق کنید، آنوقت بدان معناست که قوانین را زیر پا نمیگذارید و میتوانید با تامل در بازار حرکت کنید. در این صورت است که اغلب پذیرفتن این ریسک ارزشش را دارد.
این واقعیت که ممکن است با موانع نظارتی روبرو شوید به این معنی نیست که آن کسبوکار بد است. بعنوان نمونه خودروهای کاملاً خودران/ تمام اتوماتیک در حال حاضر غیرقانونی هستند، اما اکثر کسبوکارهای اصلی حوزه حملونقل در جهان در حال توسعه خودروهای خودران هستند.
اگر با ریسک قانونی روبرو هستید، فقط باید در مورد رویکرد و نحوه برخوردتان با آن فکر کنید. برای مثال؛ آن اوایل، یوتیوب اخطارهای مربوط به حفاظت از حق کپیرایت را رعایت کرد، اما همچنان خدمات اصلی خود را ارائه میکرد که ارزش زیادی هم برای تولیدکنندگان محتوا و هم برای مصرفکنندگان خلق میکرد و در نهایت گوگل این کسبوکار را به قیمت 1.6 میلیارد دلار خرید.
تداوم حضور مطالب غیرمجاز در یوتیوب پس از خرید گوگل منجر به تعدادی پرونده حقوقی شد که گوگل توانست از یوتیوب حمایت مالی کند که این مطلب نکته دیگری را مطرح میکند. اگر در محیطی با عدم قطعیت قانونی بالا کار میکنید، باید صبر و حوصله و البته حمایت مالی داشته باشید تا کسبوکار شما بتواند هزینههای حقوقی و قانونی مضاعف را تحمل نماید
پس تا اینجا یاد گرفتید که گاهی اوقات راهی برای ایجاد یک کسبوکار معنادار وجود دارد و شما نباید از عدم قطعیت قانونی بترسید اگر کسبوکار شما ارزشی برای ارائه کردن داشته باشد و محیط حقوقی برای عصر فناورانه قدیمی طراحی شده باشد.
با این حال، این مساله برای هر نوع کسبوکاری مورد به مورد متفاوت است و واقعاً یک مسئله بزرگ است، و مطمئناً باید در مورد خروج یا نقض قوانین احتیاط کنید. همچنین آگاهی از تأثیرات اجتماعی آن نیز مهم است. سرانجام، بسیاری از تصمیمات مربوط به ریسک قانونی در مورد پیامدهای پاییندستی شکستن مرزها و محدودیتهاست.- یک تشخیص پزشکی نادرست یا خودروی خودران معیوب زیانبارتر از برهم زدن بسترهای رسانهای قدیمی با فیلمهای کمدی آنلاین است.
خاستگاه ریسک اجرایی
ریسکهای اجرایی بیشتر تحت کنترل مستقیم شما هستند تا ریسکهای بازار، بنابراین پذیرفتن ریسک اجرایی شرطبندی روی توانایی شما برای انجام آن در سه زمینه اساسی است: استخدام یک تیم عالی در سطح استاندارد جهانی، داشتن توانایی فنی برای ساخت خود محصول و استعداد جذب سرمایه.
1. ریسک تیم – آیا میتوانید استعدادهای درجه یک منطبق با استاندارد جهانی را استخدام کنید؟
به عنوان یک بنیانگذار، به احتمال زیاد به کیفیت و تواناییهای تیم موسس خود اطمینان زیادی خواهید داشت، اما استخدامهای اولیهای که انجام میشود هم میتواند به همان اندازه برای استارتاپها مهم باشد.
برای ارزیابی ریسک تیم، به شبکهای از افراد حرفهای موجود در پیرامون خود و پیرامون تیم بنیانگذار نگاهی بیندازید. آیا به شبکههایی در مراکز عالی مانند یک شرکت یا دانشگاه با بهترین عملکرد دسترسی دارید؟ آیا از نظر جغرافیایی در یک اکوسیستم با استعدادهای فراوان قرار دارید؟ آیا اگر رشد مقیاسپذیر کنید میتوانید کاندیداهای برتر لیست استخدامیتان را برای حضور در سمتهای مهمی همچون معاون فروش یا معاون مالی خود جذب کنید؟
یکی از دلایل عمدهای که باعث میشود بنیانگذارانی که برای بار دوم شرکت تاسیس میکنند، ریسک اجرایی را انتخاب کنند این است که میتوانند این ریسک را با استفاده از شبکههایی از افراد حرفهای که از پیش ساختهاند کاهش دهند که این اطمینان خاطر را به آنها میدهد که میتوانند افراد برتر را در مواجهه با موانع فنی یا رقابتی برای کمک جهت تبدیل چشمانداز خود به واقعیت به خدمت بگیرند.
پیش از شروع به کار ارزیابی کنید که به کدام گروههای شبکه حرفهای برای استخدام اولیه دسترسی دارید و در صورت لزوم، بر روی توسعه روابط با منابع یا استعدادهای بالقوه آینده کار کنید.
در ایجاد یک تیم قوی، درک این نکته نیز مهم است که داشتن استعدادهای خالی کافی نخواهد بود. به همان اندازه ضرورت داشتن ترکیب مناسب از DNA تیم مکمل نیز ضروری است تا تیم بتواند در محیطی مبهم و پر از فشار استارتاپی با یکدیگر کار کند و فرهنگ و سازمانی عالی بسازد.
2. ریسک اجرایی محصول – آیا میتوانید آن محصول را بسازید؟
آیا واقعاً میتوانید محصولی را که میخواهید بسازید؟
یکی از دلایلی که سرمایهگذاران در راندهای اولیه جذب سرمایه اغلب به دنبال بنیانگذارانی هستند که دانش فنی دارند، کاهش این ریسک است.
هرچقدر شما به عنوان بنیانگذار کنترل بیشتری بر روی توانایی خود در پیادهسازی محصول داشته باشید ریسک اجرایی محصول شما کمتر خواهد بود. تکیه بر استخدامهای اولیه که توقع داشته باشید ایده و مفهومی که در ذهن شما هست را پیاده کنند برایتان هزینههایی به همراه خواهد داشت زیرا مهم نیست که چه اتفاقی بیفتد، اما شما احتمالاً همیشه با انگیزهترین فرد در شرکتتان خواهید بود تا کسبوکارتان را به کار اندازید. توضیح مترجم {بهعبارتدیگر هیچکس از شما دلسوزتر و مسلطتر به کار شما نیست.}
هر چه بیشتر شما یا هم بنیانگذارتان بتوانید تیم را هدایت کنید و بر عملکرد محصول خود تأثیر بگذارید، ریسک محصول شما کمتر میشود.
3. ریسک جذب سرمایه – آیا میتوانید سرمایه جذب کنید؟
جذب سرمایه یک مهارت کاملاً متفاوت از رهبری سازمان، اجرای فنی و استراتژی کسبوکار است. اما برای یک استارتاپ تامین مالی شده در موفقیت شرکت شما به همان اندازه مهم است.
جذب سرمایه موضوعی است که شما میتوانید از آن یاد بگیرید و توسعه فردی داشته باشید (نگاه کنید به مقاله ما به نام 16 درس جذب سرمایه غیرمعمول درباره ارائه استارتاپی[efn_note] 16 Non-Obvious Fundraising Lessons on Pitching [/efn_note] ، چکلیست جذب سرمایه[efn_note] Fundraising Checklist [/efn_note] و نردبان برهان[efn_note] The Ladder of Proof [/efn_note]) و بعلاوه، اغلب اوقات بهترین حالت این است که حداقل یکی از بنیانگذاران استارتاپ با مبحث فروش و ارائه آن راحت باشد زیرا این یک حوزههای اصلی شایستگی برای موفقیت بنیانگذار است.
ریسک از دیدگاه سرمایهگذاران چگونه است؟
به عنوان بنیانگذار یک کسبوکار، علاوه بر اینکه باید بتوانید ریسک را محاسبه و مدیریت کنید، باید درک کنید که ریسک از نقطه نظر سرمایهگذاران چگونه است تا بتوانید در فرایند جذب سرمایه موفقتر باشید.
از دیدگاه سرمایهگذاران، همه ریسکها برابر نیستند. تمایل سرمایهگذاران نسبت به شرکتهایی با ریسک بازار بالا، اما ریسک اجرایی کم بیشتر است.
چرا؟ چون مدل شرکتهای سرمایهگذاری خطرپذیری که در مراحل اولیه سرمایهگذاری میکنند بر اساس سرمایهگذاریهای با واریانس بالا[efn_note] واریانس (variance) : از نقطه نظر مالی، انحراف معیار می تواند در تعیین میزان ریسک و حداقل نرخ بازده مورد انتظار سرمایه گذاریها مورد استفاده قرار گیرد. اگر سرمایه گذار اهل ریسک باشد و بدنبال سرمایه گذاری های پر ریسک با بازده بالا باشد می تواند اوراق با بازدهی بالاتر را به پرتفوی خود اضافه کند. بدین ترتیب انحراف معیار سبد سرمایه گذاری او نیز بالاتر خواهد رفت. [/efn_note] ساخته شده است. بیشتر این سرمایهها با ریسکهای بزرگ برای احتمال دستیابی به نتیجه بزرگ تأمین میشود.
قسمت ریاضی قضیه چیزی شبیه به این مثال است: اگر در شرکتی با ریسک بازار سرمایهگذاری کنم، ممکن است به احتمال 10٪ بیش از 1 میلیارد دلار سود داشته باشد، در مقابل سرمایهگذاری در یک شرکت با ریسک اجرایی به احتمال 30٪ شانس دستیابی به 200 میلیون دلار سود را دارد.
شرکتهایی باقابلیتهای دفاعی سترگ، بهعنوان نمونه برخورداری از اثر شبکهای، بیشترین پتانسیل را دارند که به شرکتهای بزرگ و شاخص تبدیل شوند. اما این شرکتها معمولاً دارای ریسک زیادی در بازار هستند و کاری غیر بدیهی را انجام میدهند که هیچکس دیگری انجام نمیدهد.
اکثر شرکتهایی که ریسک بازار آنها پایین است در صنایعی وجود دارند که بسیار رقابتی هستند. بسیاری از مردم به دنبال چنین کسبوکاری هستند زیرا مسائل مربوط به آنها تا حدودی روشن است. به همین دلیل، ایجاد شرکتهای موفق با سهم بازار زیاد و قابلیت دفاع بالا (و در نتیجه حاشیه سود بالا) سختتر است.
با این حال، اگر ریسک اجرا نسبتاً کم باشد، شرکتهای سرمایهگذاری خطرپذیر گاهی اوقات در استارتاپهایی که وارد بازارهای اثبات شده با رقابت شدید میشوند سرمایهگذاری میکنند – نمونههای این نوع سرمایهگذاری در صورتی اتفاق میافتد که استارتاپ موردنظر دارای تیم فوقالعاده یا محصول استثنایی یا بنیانگذار مسلط به آن بازار خاص باشد یا اگر برای آن استارتاپ، فرصتی برای برهم زدن معنادار بازار با استفاده از فناوری وجود داشته باشد، به عنوان مثال. تغییر پلت فرم، آنوقت وی سی در آن سرمایهگذاری خواهد کرد.
نکته دیگری که باید از آن آگاه باشید این است که سرمایهگذاران نیز تمایل کمتری به ریسک تیم دارند، و در مقابل در بعد فنی مستعد تحمل ریسک بیشتری هستند. اگر تیم شگفت انگیزی دارید اما مشخص نیست آنچه ارائه میکنید واقعاً قابل انجام است یا خیر، سرمایهگذاران همچنان از شما حمایت میکنند، همانطور که در مورد شرکتهایی مانند Magic Leap میبینیم که این حمایت انجام شده است.
دلیل این حمایت این است که سرمایهگذاران ریسک تیم را دو حالت در نظر میگیرند – یا این تیم، یک تیم عالی است که قابلیت جذب سایر بازیگران قوی این حوزه را از مراکز عالی دارد یا ندارد. اما در مورد ریسک فنی اینگونه نمیتوان قضاوت کرد زیرا در حوزه فناوری اگر به زمان و سرمایه کافی دسترسی داشته باشی همواره میتوان یک راهحل فناورانه جدید ساخت و از موانع عبور کرد.
در نتیجه، بنیانگذاران را تشویق میکنم که بزرگ فکر کنند و ریسکهای فنی بیشتری را بپذیرند. سرمایهگذاران بر این باورند که در صورت وجود زمان، پول و افراد مناسب انجام هر کاری امکانپذیر است. شما هم باید همین دورنما را مدنظر قرار دهید. به شخصه، به عنوان یک سرمایهگذار خطرپذیر، دوست دارم شرکتهای بیشتری را ببینم که ریسکهای بزرگ و جسورانه فنی را میپذیرند.
زندگی در آینده
یک روش برای ارائه یک ایده بزرگ، جسورانه و رادیکال این است خودتان را در وضعیت آیندگان قرار دهید و به این فکر کنید که زندگی و نیازهای افراد چه تفاوتهایی ممکن است داشته باشد. پیشبینی نیازهای فردا یکی از بهترین راهها برای شکلگیری ایدههای استارتاپی امروز است. بسیاری از فناوریهای شاخص امروز ما با تصورات علمی تخیلی نسلهای قبلی پیشبینی یا به تصویر کشیده شده بود. به اتومبیلهای خودران در داستان منِ ربات[efn_note] “I, Robot” [/efn_note] از آیزاک آسیموف[efn_note] Isaac Azimov [/efn_note] یا کامپیوترهای سخنگو در استار ترک[efn_note] Star Trek [/efn_note] مدتها قبل از تبدیلشدن آنها به کالای خانگی با الکسا[efn_note] Alexa [/efn_note] به تصویر کشیده شده است.
راه دیگر برای انجام این کار عبارت است از برونیابی ترندهای بزرگ در زمینه اقتصاد (مانند تحول در محاسبه هزینهها، ذخیرهسازی، تعیین توالی ژنتیکی، سلولهای نیروزای نوری[efn_note] photovoltaic cells [/efn_note] و غیره) ، نفوذ در توانمندسازی فناوریها (مانند افزایش استفاده از تلفنهای هوشمند، محاسبات ابری شرکت) ، یا تحول فرهنگی برای پیشبینی منابع جدید تقاضا یا توانمندسازی جدید فناوریها.
علاوه بر این، با توجه به این که بسیاری از جالبترین ترندها ماهیتی مرکب یا نمایی دارند، تنها در عرض چند سال میتوانید تفاوتهای بزرگی را مشاهده کنید. ما به صورت غریزی تمایل داریم خطی فکر کنیم، بنابراین ترندهای فوق خطی میتوانند ما را شگفتزده کرده و به سرعت فرصتهای جدیدی را در بازار ایجاد کنند.
قانون واریان[efn_note] The Varian Rule [/efn_note] همچنین میتواند برای برونیابی ترندهای آینده در بیزینس مصرفکننده مورد استفاده قرار گیرد. این قانون که به نام هال واریان[efn_note] Hal Varian [/efn_note] ، اقتصاددان ارشد گوگل نامگذاری شده است، میگوید ” آنچه افراد ثروتمند امروز دارند افراد طبقه متوسط ظرف مدت 10 سال به آن دست مییابند و این زمان دستیابی برای فرودستان دو دهه بعد از ثروتمندان است.”
به عبارت دیگر، کالاهای لوکس امروز اغلب وسایل ضروری فردا خواهند بود. برخی از سرویسهایی که تا همین اواخر برای جز برای افراد بسیار ثروتمند قابلدسترسی نبود، عبارتاند از:
- خرید شخصی (Instacart)
- راننده شخصی (Uber/Lyft)
- استایل شخصی (StitchFix).
از هر روشی که برای دستیابی به بینش بنیادی خود استفاده کنید، ایجاد یک شرکت شاخص به حل یک مشکل بزرگ و مهم با یک ایده رادیکال خلاصه میشود. خطراتي را كه میپذیرید، درك كنيد و دید استراتژيك داشته باشيد، اما از پذيرش آنها دريغ نكنيد. { به گفته جک ولش مدیر جنرال الکتریک، استراتژی یعنی تصمیمهای دقیق و شفاف در مورد نحوه رقابت با دیگران بگیرید.} در نهایت، این ریسک به طور ذاتی برای کارآفرین بودن و منبع حیات اکوسیستم استارتاپی لازم است. بنیانگذاران، سرمایهگذاران و همه افراد درگیر در اکوسیستم کارآفرینی باید ریسک را به رسمیت بشناسند و ریسکپذیری را به عنوان بخشی از هویت ما بپذیرند.
چرا ریسک بسیار مهم است؟
روحیه نوآوری و ریسکپذیری یکی از مواردی بود که بیش از پانزده سال پیش من را از انگلستان به سیلیکون ولی[efn_note] [/efn_note] کشاند. این همان روحیهای است که همچنان نوآوران و نابغههای فناوری را از سراسر جهان به اکوسیستم استارتاپی رهنمون میسازد.
اکوسیستم فناوری و استارتاپی مدتهاست که واحهای از سختی کار در صنایع سنتی را نشان میدهد. اکوسیستم استارتاپی با این فرهنگ هنجارشکن، تلاش برای به بار نشاندن چیزهایی که هنوز اثبات نشده و پیگیری نوآوری به خاطر ذات نوآورانه، مانند آهنربایی برای افرادی با ایدههای رادیکال بود که به اندازه کافی شیدای آن رویا بودند که این مسیر را دنبال کنند.
امروزه هزینههای راهاندازی یک استارتاپ از همیشه کمتر است که خود امری شگفتانگیز است. اما افزایش ترس و احتیاط در پشت پرده این نمایش بدان معنا است که نظام استارتاپی بیشتر با ایدههایی پر شده است که بلندپروازانه و هیجانانگیز نیستند. در حالی که آموزش (سالم) در مورد اهمیت پذیرش ریسکهای محاسبه شده منطبق با مدلهای کسبوکار وجود داشته، اغلب این امر با عدم تمایل به بزرگ فکر کردن و مقابله با مشکلات واقعاً مهم همراه بوده و منجر به وضعیت کنونی گردیده است.